دلم تنگ شده برای نوع چشم هایتان .

 

 برای شفافیت و زلالی وجودتان .

 

برای نور همه گیرتان .

 

 چقدر پابند دنیا شده ام که دیگر احساس میکنم تا گردن در لجن زارش فرو رفته ام .

 

غل و زنجیرهایش ، دست و پاهایم را رها نمی کند .

 

دیگر انگار به دور قلبم حلقه زده .

 

 سخت است ...

 

هر روز دلت برای زیارت شهدا پر بزند ولی گفتم که ... غل و زنجیر داری .

 

امید دارم ... امید دارم این نور درخشان شهدا ، آخر سر بشکند این اسارتم را ...

 

 در نهایت .... دوستتان دارم یاران خدایی .

 

مرا هم خدایی کنید که از اول آرزویی جز این نداشتم و ندارم ان شاالله .