دلم گرفته !

 

عجیب !

 

 ولی نه غریب!

 

شاید آشناست این دل گرفتن ها که به مرور زندگی کم و کمتر شدن !

 

عکس شهدا رو که میبینم دلم ضعف میره ! برای روز هاشون برای دل هاشون !

 

میبینم چقدر عقبم چقدر زیااااد !

 

انقدر که حتی نمیتونم یه شب خودم رو مجبور کنم که پاشم و نماز شب بخونم !

 

اوایل میگفتم هر دری بسته شه در های دیگه باز میشه . باید دیدم رو درست کنم !

 

 درست شد ... درهای بزرگتری به روم باز شد خداروشکر ولی

 

طعم پرواز نماز شب رو قبلا چشیده بودم . الان میخوامش .

 

میخوام پرواز کنم ! ولی انگار خیییلی سنگین شدم !

 

سنگین ! کرخت ! دنیایی مادی!

 

خیلی وقتا میگم تا شهادت خیلی فاصله هست !

 

من لایق نیستم ولی گاهی تو ذنم میاد که ناامیدی بزرگترین گناه و تنها گناهیه که خدا نمیبخشدش!

 

نمیدونم چی کار کنم !

 

دنیا سخته !

 

زندگی سخته !

 

کاش همتم بالا بره و بتونم این گرد کرختی رو از وجودم بتکونم

 

تا لایق گرد کربلا بشم . تا نسیم بهشتی وجودم رو نوازش بده !

 

شاید شروعش از همین حالا باشه .

 

با کوچیکترین قدم ها ...

 

التماس دعا...